تعاريف:
دانشآموز استثنايي:
از نظر آموزشي به فردي " دانشآموز استثنايي " اطلاق ميشود كه از نظر شناختي، هوشي، جسمي (حسي، حركتي)، عاطفي و يا اجتماعي، تفاوت قابل ملاحظهاي با افراد همسن خود داشته و اين تفاوت به حدي باشد كه برخورداري آنان از آموزش و پرورش، مستلزم تغييراتي (متناسب با ويژگيهاي اين دانشآموزان) در برنامهها، محتوي، روشها، مواد و فضاي آموزشي عادي و ارائه خدمات آموزشي و توانبخشي ويژه به آنان باشد.
گروههاي استثنايي تحت پوشش سازمان آموزش و پرورش استثنايي:
1ـ دانشآموزان ناشنوا و نيمه شنوا:
الف) به فردي " دانشآموز ناشنوا " اطلاق ميشود كه با ميزان باقيماندة شنوايي خود علي رغم استفاده از وسايل " كمك شنوايي " نتواند گفتار ديگران را از طريق حس شنوايي بشنود، به عبارت ديگر ميزان ناتواني حس شنوايي او 70 دسي بل يا بيشتر بوده ولذا از فراگيري پيرامون خود از طريق حس شنوايي محروم است.
ب) به فردي " دانش نيمه شنوا " اطلاق ميشود كه ميزان باقيماندة شنوايي وي در حدي است كه ميتواند با استفاده از وسايل كمك شنوايي و برنامههاي توانبخشي زبان و گفتار را از طريق كانال شنوايي كسب كند.
دانشآموزان ناشنوا در مقايسه با دانشآموزان نيمه شنوا داراي مشكلات كمتري هستند و در صورت تشخيص و مداخله به موقع در زمينة دريافت وسايل كمك شنيداري و برنامه توانبخشي قادر به تحصيل در كنار دانشآموزان عادي هستند.
هر اندازه درجه نقص شنوايي دانشآموزي كمتر باشد، به آموزش ويژه كمتر نياز دارد.
بخش آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان ناشنوا ونيمه شنوا:
اين بخش مسؤوليت آموزش و توانبخشي كليه دانشآموزان ناشنوا ونيمه شنوا را در 4 مقطع پيش دبستاني، ابتدايي، راهنمايي و هنرستان حرفهاي درسطح كشور بعهده دارد كه از جمله رئوس برنامههاي آن:
هدايت و راهنمائي معلمان و مربيان، تهيه و كتب درسي و جزوات كمك آموزشي، به فعاليت رسانيدن حداكثر توانائيهاي شنيداري دانشآموزان ناشنوا، ايجاد كفايتهاي شغلي و حرفهاي و مهارتهاي فردي و اجتماعي، ارائه خدمات مشاورهاي به دانشآموزان ناشنوا و خانوادههاي آنهاست.
2ـ دانشآموزان نابينا و نيمه بينا:
الف) به فردي " دانشآموز نابينا " اطلاق ميشود كه فاقد بينايي بوده و يا ميزان باقيماندة بينايي او علي رغم استفاده از وسايل " كمك بينايي " به حدي كم و محدود باشد كه آموزش وي از طريق روشهاي آموزشي " خط بريل " صورت پذيرد حداكثر " حدت بينايي " اصلاح شده اين گروه 200 20 كمتر بوده و يا زاوية ديد آنها در بزرگترين قطر از 20 درجه بيشتر نيست.
اين دانشآموزان نياز به آموزش ويژه دارند؛ چرا كه آموزش آنها بايد از طريق ساير حواس انجام پذيرد.
ب) به فردي " دانشآموز نيمه بينا " اطلاق ميشود كه ميزان باقيماندة بينايي او با استفاده از وسايل " كمك بينايي " به حدي كم و محدود است كه قادر به استفاده از خطوط كتابهاي عادي نبوده و برخورداري وي از آموزش و پرورش مستلزم استفاده از وسايل "كمك بينايي " مخصوص و يا كتابهاي "درشت خط " باشد. حداكثر " حدت بينايي " اصلاح شده چنين دانشآموزاني از 200 20 بيشتر و از 70 20 كمتر است.
به طور كلي دانش آموزاني كه مشكلات بينايي دارند از نظر مقاصد آموزشي به سه دسته تقسيم ميشوند:
1ـ كساني كه نقص بينايي آنان را ميتوان با درمانهاي پزشكي يا عينك برطرف كرد، اينگونه افراد را نميتوان استثنايي خواند: زيرا با رسيدگي به مشكل آنها خواهند توانست از آموزش عادي استفاده نمايند.
2ـ گروه دوم آنهايي هستند كه با وجود برخوردار بودن از بينايي مختصر بعد از معالجه يا استفاده از عينك بينايي آنان طبيعي نيست و نياز به آموزش ويژه دارند. اينگونه دانشآموزان با وجود درگيري از طريق بينايي، درجه استفادة آنان از بينايي، كمتر از شاگردان معمولي است.
3ـ دانش آموزاني كه با توجه به روشهاي درماني و جبراني موجود نميتوانند از بينايي خود استفاده كنند و در حال حاضر نابينا هستند، ونياز به آموزش ويژه با بهرهگيري از حواس ديگر را دارند.
آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان نابينا و نيمه بينا:
اين بخش مسئوليت آموزش و برنامه ريزي كليه دانشآموزان نابينا و نيمه بينا را در 4 مقطع (پيش دبستاني، دبستاني، راهنمايي و متوسطه) در سطح كشور بعهده دارد.
هدايت و راهنمايي معلمان و مربيان، مناسب سازي كتب درسي و جزوات كمك آموزشي و ارائه خدمات مشاورهاي و توانبخشي از اهم برنامههاي اين بخش ميباشد.
3ـ كودكان و دانشآموزان كم توان ذهني:
بهفردي " دانشآموز كم توان ذهني " اطلاق ميشودكه عملكرد عمومي هوشي اوبطور" معنيدار " يا قابل ملاحظهاي پايينتر از ميانگين باشد، و با مشكلاتي در رفتار سازشي توأم بوده و در دوران رشد پديدار شده باشد. (بهره هوشي پايينتر از 70) كودكان كم توان ذهني از نظر آموزشي به سه گروه " آموزشپذير "، " تربيتپذير " و "حمايتپذير" تقسيم ميشوند كه سازمان آموزش و پرورش استثنايي مسؤوليت تعليم و تربيت دانشآموزان كمتوانذهني «آموزشپذير» را بر عهده دارد.
يك معلم توانا و آگاه بايد در برخورد با چنين دانش آموزاني محدوديتهاي ذهني آنان را در نظر بگيرد.
آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان كم توان ذهني:
اين بخش مسئوليت آموزش و برنامه ريزي كلية دانشآموزان كم توان ذهني از دبستان، ابتدائي و راهنمايي شغلي و حرفهاي را در سطح كشور بعهده دارد، كه از جمله رئوس برنامههاي آن:
هدايت و راهنمايي معلمان و مربيان، تهيه كتب درسي و جزوات كمك آموزشي و نيز تهيه طرحهاي مربوط به توسعه و گسترش آموزش و توانبخشي دانشآموزان كم توان ذهني ميباشد. هدف از توانبخشي اين گروه از دانشآموزان به فعاليت رساندن حداكثر توانائيهاي بالقوه آنان، ايجاد كفايتهاي شغلي و حرفهاي و مهارتهاي فردي و اجتماعي ميباشد. ايجاد كارگاههاي آموزشي و حرفهاي در رأس برنامهها قرار دارد.
4ـ دانشآموزان با اختلالات رفتاري:
به فردي " دانشآموز با اختلالات رفتاري " اطلاق ميشود كه علي رغم دارا بودن هوش مرزي و يا بالاتر، رفتار اجتماعي ـ عاطفي وي از حيث فراواني، شدت، مداومت و شرايط ظهور، تفاوت معني داري با رفتار افراد همسن خود داشته و اين امر مانع استفاده از آموزش و پرورش عادي گردد.
آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان با اختلالات رفتاري:
اين بخش مسؤوليت آموزش و توانبخشي (اصلاح رفتار) كليه دانش آموزاني را كه بر اثر اختلالات رفتاري نميتوانند به گونهاي شايسته از آموزش عادي بهره ببرند، را بعهده دارد.
هدف كلي از آموزش و توانبخشي اين گروه از دانشآموزان پيشگيري، شناسايي، ارزيابي، اصلاح و كاهش مشكلات رفتاري و ارائه خدمات متناسب به منظور ايجاد سازگاري مطلوب در زمينههاي فردي و اجتماعي و بازگشت حتي الامكان آنان به جريان آموزش و پرورش عادي ميباشد.
5ـ دانشآموزان چند معلوليتي
به فردي " دانشآموز چند معلوليتي " اطلاق ميشود كه داراي دو يا چند مورد از انواع معلوليتهاي ذهني، شنوايي، بينايي و جسمي است، بطوريكه بدون استفاده از خدمات و آموزش ويژه قادر به استفاده از آموزش و پرورش متداول نباشد در اين صورت به نسبت شدت مشكلات دانشآموزي، ممكن است وي به آموزش در خانه يا بيمارستان احتياج داشته باشد. در موارد خفيف، دانشآموز كه بيش از يك نقص دارد ميتواند در كلاس ويژهاي كه بر مبناي ناتواني اصلي او درنظرگرفتهميشود،شركتكند.
آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان چند معلوليتي:
اين بخش مسؤوليت آموزش و توانبخشي كليه دانشآموزان چند معلوليتي را كه در واقع قادر نيستند طبق شرايط و ضوابط مدارس تك معلوليتي تحصيل نمايند، بعهده دارد، كه از جمله رئوس برنامههاي اين بخش: تحقيق در چگونگي ساختار آموزش و پرورش چند معلوليتي، تهيه كتب درسي خاص و تهيه طرحهاي مربوط به توسعه و گسترش و توانبخشي دانشآموزان چند معلوليتي براي به فعليت رسانيدن حداكثر تواناييهاي بالقوة آنها ميباشد.
6ـ دانشآموزان معلول جسمي و حركتي:
به فردي " دانشآموز معلول جسمي ـ حركتي " اطلاق ميشود كه علي رغم برخورداري بهره هوشي فردي و يا بالاتر به علت مشكلات جسمي ـ حركتي شديد، قادر به استفاده مؤثر از امكانات آموزشي مدارس عادي نباشد. اينگونه دانشآموزان، اگر ترك تحصيل نكنند ممكن است از نظر پيشرفت تحصيلي دچار عقب ماندگي نشوند، اما ناتواني حركتي گاهي در آنها مشكلات هيجاني مانند حساسيت بيش از حد و تحريك پذيري زياد بوجود ميآورد. روش آموزشي اين دانشآموزان تفاوت چنداني با ديگر دانشآموزان ندارد اما تطبيق وضع فيزيكي مدرسه با موقعيت آنان را بايد مد نظر داشت. فقدان نيروي حركتي احتمالاً در رشد اجتماعي و نيز برقراري ارتباط با ديگران تأثير منفي ميگذارد. لذا پذيرش و قبول اين دانشآموزان از طرف اطرافيان، همسالان و معلمها بسيار اهميت دارد.
آموزش و توانبخشي كودكان و دانشآموزان معلول جسمي ـ حركتي:
اين بخش مسؤوليتهاي آموزش و توانبخشي كليه دانش آموزاني كه قادر نيستند به علت معلوليت جسمي ـ حركتي همپاي دانشآموزان عادي در مدارس معمولي تحصيل نمايند در كلية مقاطع تحصيلي بعهده دارد. از جمله رئوس برنامههاي آموزشي اين بخش، تحقيق در ساختار آموزش و پرورش معلولين جسمي ـ حركتي و تهيه جزوات كمك آموزشي ـ مناسبسازي كتب درسي با محدوديتهاي جسمي ـ حركتي اين گروه از دانشآموزان و تهيه طرحهاي مربوط به توسعه و گسترش آموزش و توانبخشي دانشآموزان معلول جسمي ـ حركتي ميباشد. كه در همين راستا اين بخش اقدام به تأسيس " كلينيك ويژة معلولين جسمي ـ حركتي " نموده است و در زمينههاي توانبخشي فيزيوتراپي، كاردرماني، گفتار درماني، ارتوپدي و مشاوره توانبخشي و راهنمايي مشغول سرويس دهي به معلولين است.
7ـ مبتلايان به ناتوانيهاي يادگيري:
به فردي " دانشآموز با ناتوانيهاي يادگيري خاص " اطلاق ميشود كه با وجود برخورداري از هوش طبيعي و نداشتن نقايص حسي، آسيبهاي شديد مغزي و مشكلات شديد عاطفي ـ اجتماعي، قادر به بهرهگيري كامل از امكانات آموزش و پرورش عادي نبوده و در يك يا چند ماده درسي ضعف محسوس و مشهود داشته باشد. چهار بعد اساسي را در مورد اين دانشآموزان بايد در نظر گرفت كه عبارتند از:
1ـ تفاوت ميان عملكرد مورد انتظار و عملكرد واقعي يك كودك ؛
2ـ نشانههاي رفتاري مربوط به ضعف و قوت موضوعهاي تحصيلي و زبان در يادگيري ؛
3ـ وجود يا عدم وجود ساير مشكلات، چون ناشنوايي ؛
4ـ تمركز يا نگرش پايه آنها دربارة مشكل يادگيري ؛
طي سالهاي متمادي روشهاي آموزشي گوناگون براي كودكاني كه دچار ناتوانيهاي يادگيري هستند پديد آمده است كه عبارتند از:
1ـ روش ادراكي ـ حركتي كپارت: كپارت معتقد است كه پيوند ادراكي ـ حركتي در رشد فرايند كلي يادگيري اهميت بسزايي دارد.
2ـ روش چند حسي فرنالد: در اين روش از حواس مختلف براي كودكان مبتلا به اختلال يادگيرياستفاده ميشود.
3ـ وسيله آموزشي سينا: اين روش در زمينه آموزش خواندن، هجي كردن و در نهايت نوشتن زبان فارسي به كودكان استثنايي و عادي كمك ميكند.
ـ روش سازماندهي مجدد اعصاب مركزي: كارل دلاكاتو اين روش را پيشنهاد كرد او معتقد است، مشكل اين كودكان از نامنظمي سيستم اعصاب مركزي ناشي ميشود بنابراين با شناخت و سپس اصلاح فعاليتهاي حاصل از مغز و اعصاب ميتوان مشكل آنها را مرتفع ساخت.
5ـ روش استفاده از آزمونها: از اين روش در تشخيص و ترميم نارسائيهاي يادگيري استفاده ميشود.
6ـ روش رشد زبان: تأكيد بيشتر اين روش بر كسب توانايي در زبان رشد آن است.
7- روش تغيير رفتار: اين روش ميتواند در پيوند، يا همراه روشهاي ويژه آموزشي و تربيتي مفيدواقع شود.
آموزشي و توانبخشي كودكان و دانشآموزان مبتلا به ناتوانائيهاي يادگيري:
طبق آخرين آمارهاي رسمي بين 10 تا 15 درصد كودكان و دانشآموزان مدارس عادي مبتلا به ناتواناييهاي يادگيري ميباشند. براين اساس، با تأسيس سازمان آموزش و پرورش استثنايي اين بخش فعاليتهاي خود را در قالب آموزش و برنامه ريزي ـ ارزيابي و تشخيص و نيز توانبخشي اين گروه از كودكان آغاز نمود. ناتواناييهاي يادگيري، مجموعه اختلالات خاص در زمينه خواندن و هجي كردن، نوشتن، حساب كردن، املاء و غيره ميباشد. هدف از آموزش و توانبخشي اين دسته از كودكان، شناسايي، تشخيص به موقع، پيشگيري از ورود به آنها به مدارس استثنايي و جلوگيري از تثبيت اختلال در آنها است، كه ايجاد كلينيكهاي توانبخشي و بازپروري از جمله برنامههاي مهم اين بخش ميباشد. در اين راستا، كميته برنامه ريزي مركب از اساتيد دانشگاه، كارشناسان سازمان، معلمان و مربيان مجرب با هدف ايجاد تغييرات كاربردي و بنيادي در نظام آموزش و توانبخشي اين دانشآموزان از اهداف مهم اين مجموعه ميباشد.
معلم رابط:
معلم رابط به فردي اطلاق ميشود كه در جهت رفع مشكلات آموزشي و توانبخشي دانشآموزان روش تلفيقي، تمام يا قسمتي از ساعات كار خود را در مدارس عادي انجام وظيفه مينمايد.
اين معلمان علاوه بر حل مشكلات آموزشي دانشآموزان روش تلفيقي در جهت اعتلاي فرهنگ پذيرش معلول و معلوليت در جامعه نيز تلاش مينمايند. آنها به دانشآموزان استثنايي كمك مينمايند تا تواناييهاي خود را بشناسند و بطور صحيح نيز آن را بكار بگيرند.
كلاسهاي مرزي:
در سالهاي اخير با هماهنگي دفتر آموزش ابتدايي و سازمان آموزش و پرورش استثنايي كلاسهايي تشكيل گرديده كه دانشآموزان مرزي را پذيرا ميباشند. نظام آموزش و پرورش اين قبيل كلاسها تابع نظام آموزش و پرورش عادي است، ليكن به منظور رعايت تمهيدات خاص و بكارگيري امكانات بيشتر از معلمين مجرب جهت اين كلاسها استفاده ميشود.
بديهي است دانشآموزان مرزي چنانچه مورد توجه ويژه قرار گيرند در سالهاي بعد در كنار دانشآموزان عادي ميتوانند به تحصيل بپردازند و عدم توجه به ايشان نيز موجب افت تحصيلي و ارجاع اين عزيزان به مدارس استثنايي خواهد شد.
كلاس ضميمه:
در اين شيوه از آموزش تعدادي از دانشآموزان استثنايي در يك يا چند كلاس در مدرسه عادي به تحصيل ميپردازند، بديهي است اين دانشآموزان داراي يك معلوليت بوده و ضوابط تحصيلي ايشان تابع مقررات آموزش و پرورش استثنايي است.
اين شيوه جهت شهرهاي كوچك، مراكز سنجش و روستاها كه امكان تشكيل مدرسه استثنايي ميسور نميباشد توصيه ميشود.
آموزش تلفيقي :
براساس آمار يونسكو تعداد افرادي كه به علت تفاوتهاي فردي و محدوديتهاي چشمگير نياز به آموزش ويژه دارند بين 10 تا 15 درصد ميباشد.
آمار دانشآموزان كشور در سال 73-1372 ، هفده ميليون بوده در حالي كه متوسط دانش آموزاني كه نياز به برنامههاي ويژه دارند (دانشآموزان استثنايي) بيش از 2 ميليون برآورد شده است كه تعدادي تحت پوشش سازمان آموزش و پرورش استثنايي ميباشند و تعداد زيادي نيز به طور عادي آموزش ميبينند.
با در نظر گرفتن مشكلات و تنگناها، همة دانشآموزان استثنايي تحت پوشش مراكز خاص آموزش استثنايي قرار نميگيرند بنابراين ضروت آموزش تلفيقي بيش از پيش احساس ميگردد.
ضرورت آموزش تلفيقي:
1ـ توجه به روند روشهاي علمي پيشرفته آموزش استثنايي در كشورهاي جهان براساس آموزش تلفيقي و آگاهي از اثرات مثبت آن.
2ـ توجه به ميزان موفقيت فارغ التحصيلان آموزش تلفيقي در جامعه عادي (يكي از اهداف عمده آموزش استثنايي نزديك كردن اينگروه به جامعه عادي است) .
3ـ توجه به پراكندگي دانشآموزان استثنايي در سطح كشور بالاخص در شهرهاي كوچك و مناطق روستايي.
4ـ گستردگي رشتههاي تحصيلي بخصوص در زمينه نظام جديد متوسطه كه نياز به تجهيزات و امكانات خاص دارد.
5ـ عدم امكان گسترش و تأسيس مراكز استثنايي در شهرهاي مختلف با توجه به آمار دانشآموزان.
6ـ كمبود نيروي انساني متخصص بخصوص در رشتههاي علوم با توجه به گستردگي مناطق در سطح كشور.
تعريف آموزش تلفيقي و دانشآموزان روش تلفيقي
در اين شيوه دانشآموزان استثنايي در مدارس عادي (همراه با دانشآموزان عادي) و با همكاري معلمان رابط كه از سوي اداره آموزش و پرورش استثنايي تعيين ميگردند، به تحصيل ميپردازند.
دانشآموز «روش تلفيقي به فردي گفته ميشود كه به رغم محدوديتهاي جسمي و حسي از هوشبهر عادي يا بالاتر برخوردار بوده و با استفاده از وسايل كمكي توانبخشي و معلم رابط قادر است در مدارس عادي به تحصيل بپردازد تشخيص ميزان مساعدت لازم براي هر دانشآموز با توجه به نياز او به عهده كارشناس اداره و نظر معلم رابط است.
آموزش فراگير ( Inclusive education )
آموزش فراگير به برنامهاي اطلاق ميگردد كه تعهد اصلي در راستاي ارائه آموزش به كودكان و جوانان داراي ناتواني در كلاسهاي آموزش عادي تا حد ممكن است. همانطور كه قبلاً اشاره شد، تلفيق شامل انتقال خدمات حمايتي براي دانشآموزان به كلاسهاي عادي، به جاي خارج كردن دانشآموزان از كلاس براي دريافت اين خدمات است. علاوه بر اين، آموزش فراگير بر خلاف قراردادن در روند عادي جامعه بر اين امر تأكيد دارد كه دانشآموزان بايد از بودن در كلاسهاي آموزش عمومي بهره بگيرند و به هيچوجه معتقد نيست كه دانشآموزان داراي ناتواني بايد با همسالان تواناي خود به رقابت بپردازند. البته اين نوع آموزش ميتواند كامل يا انتخابي نيز باشد.
آموزش فراگير كامل ( Full inclusion )
هدف جا دادن تمام دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستند در كلاسهاي آموزش عمومي است. (يعني پيروي كردن از الگوي حداقل واپس زدن) براساس اين برنامه كودكان و نوجواناني كه داراي ناتواني هستند، مانند ساير افراد عادي، به مدرسهاي ميروند كه در همسايگي آنها است. تعداد دانشآموزاني كه در يك كلاس قرار ميگيرند، متناسب است با ميزان وقوع ناتوانيهاي مورد نظر به لحاظ آماري، مثلاً تعداد دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستند در هر كلاس، حداقل يك نفر و حداكثر سه نفر است. از جهتي ديگر، براساس چنين برنامهاي دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستند آموزش خود را در كنار همكلاسيهايي كه داراي سن تقويمي مشابه خود آنها هستند دريافت ميكنند. مسؤوليت اصلي و اوليه آموزش دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستندبه عهده معلمان كلاسهاي عادي و ساير پرسنل آموزش عادي است. بنابراين، در چنين برنامهاي پرسنل آموزش ويژه و ساير خدمات مربوطه (مثل متخصص گفتار و زبان فيزيوتراپيست...) نقش حمايتي دارند و در نهايت هدف اصلي چنين برنامهاي كه در آن داشتن تجربه آموزش عمومي در اولويت قرار ميگيرد، عبارت است از: گسترش و افزايش روابط بين همسالان و ارتقاء رشد اجتماعي آنها بدون در نظر گرفتن توانايي هر كدام از آنها و عملكرد هوشي آنها.
آموزش فراگير انتخابي ( Selective inclusion )
به جايگزيني نسبي دانشآموزان داراي ناتواني در كلاسهاي آموزش عادي اطلاق ميشود (يعني، بعضي از دانشآموزان، بعضي از مواقع). در اين برنامه فرض بر اين است كه، آموزش عمومي و جايگزيني دانشآموز در آن براي تمام دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستند، مناسب نيست و از طرف ديگر، آموزش فراگير بايد تنها به عنوان يك انتخاب از بين طيفي از خدمات مد نظر قرار گيرد. بنابراين، واضح است كه شايد به نفع بعضي از دانشآموزاني كه داراي ناتواني هستند، باشد تا حداقل جزيي از خدمات آموزشي خود را از آموزش ويژه و پرسنل مربوطه دريافت كنند.
مقايسه آموزش تلفيقي با آموزش فراگير
همانطور كه در مباحث قبلي به آن اشاره شد، تلفيق اصطلاحي است كه براي توصيف روند انتقال كودكان و افراد جوان از مدارس ويژه به مدارس عادي به كار ميرود. تنها در اواخر دهه 1980 بود كه كاربرد آموزش فراگير به جاي آموزش تلفيقي گسترش يافته است. اينسكو ( Ainscow ) اظهار ميدارد كه، اگر چه تلفيق مربوط است به ايجاد تسهيلات و امكانات اضافه در مدارسي كه اساساً بدون تغيير هستند، ولي حركت به سمت «آموزش فراگير» به معني مجموعهاي از تغييرات اساسيتر است كه از طريق آن مدارس قادر خواهند بود تا تمام كودكان را برگيرند.
در تعريف «تلفيق» نيز براي مدارس ويژه در نظر گرفته ميشود به اين نحو كه گفته ميشود كه تلفيق ميتواند يك «روند» باشد كه از طريق آن يك مدرسه ويژه با يكديگر در تعامل هستند تا ساختاري كلي از آموزش جديد را فراهم سازند. در چنين تعريفي، نقش مهمي براي مدرسه ويژه در نظر گرفته ميشود كه در آموزش چنين نقشي مطرح نميشود. به هر حال، اگر چه بعضيها اين دو اصطلاح را به جاي يكديگر به كار ميبرند، ولي اين دو مترادف نيستند.
برگرفته از: سايت اينترنتي آموزش و پرورش استثنايي كل كشور
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت